هیچگاه نفهمیدم
از من چه میخواستی ؟
روحم را
یا جسمم را
اما میدانم
هیچکس تا به حال روح عریانم را
که
رو به ویرانی میرود
درک نکرده…..
با همه یکرنگیش . . .
با همه تنهاییش . . .
با همه برهنگیش. . .
-حسام حاتمی-هجده/آذر/هزار و سیصد و هشتاد و هشت – اهواز
پستهاي مشابه :
- آغازم کن…از نو من همچو نقطه ای در پایان سطری شاید.. تو بیا و آغازم […]
- گاهي اوقات فرو ميروي . . . . گاهي اوقات فرو ميروي . . . . فرو ميروي در هجوي از […]
- عطش . . . آنقدر عطش رسیدن در وجودم بود که عطش تشنگی از پام […]
- حسرت گذشته ها … حال که دستهاي پر مهرت را ندارم حال که ديگر مرا […]
- افقهای تنهایی از پشت پنجره های غبار گرفته نظاره گر افقهای تنهاییم […]
۳ دیدگاه به “روح عریان من . ..”
ارسال دیدگاه
به پاس حفظ حرمت انسانی و احترام به حقوق یکدیگر لطفا مطالب وبلاگ را تنها با نام و لینک دسترسی به "وبلاگی برای تمام فصول" ذکر نمایید.
با تشکر-حسام حاتمی
در دلم زخمی است نه به عمق يک چاه يا بيکرانگی آه به انداز هی لانه ی پرنده ی کوچکی است که به آن سوی سادگی پريد شعر روی جلد: از سروده های زندان
- #بگذار عشق خاصیت تو باشد
- #
نه رابطه خاص تو با کسی......آنکه نتواند به نیکی پاس هر مخلوق داد .......... از چه کرد این آفرینش را مگر مجبور بود ؟!
- #دین همچون شراب است. آن چنان را آن چنان تر می کند. حیوان ها را حیوان تر و انسان ها را انسان ت
- #بچه که بودم همیشه فکر می کردم چقدر بزرگن این آدما...و ترسیدم!
اما بزرگتر که شدم٬ دیدم چقدر کوچیکن...و ترسیدم!
- #
باد ما را با خود خواهد برد
در شب کوچک من ، افسوس
باد با برگ درختان میعادی دارد
در شب کوچک من دلهرهء ویرانیست
گوش کن
وزش ظلمت را می شنوی ؟
من غریبانه به این خوشبختی می نگرم
من به نومیدی خود معتادم
گوش کن
وزش ظلمت را می شنوی ؟
در شب اکنون چیزی می گذرد
ماه سرخست و مشوش
و بر این بام که هر لحظه در او بیم فرو ریختن است
ابرها، همچون انبوه عزاداران
لحظهء باریدن را گوئی منتظرند
لحظه ای
و پس از آن، هیچ.
پشت این پنجره شب دارد می لرزد
و زمین دارد
باز می ماند از چرخش
پشت این پنجره یک نامعلوم
نگران …
sherhayat ra khandam.ghami delangiz ra dar an yaftam k fekr mikonam khod niz anra dost bdari,man kasra rashidi hastam.ahle mazandaran.tahsilkarde reshte pezeshki va aknoon danshjoye arshade imonology.omidvar b ayande hastam k btavanam b darde kasi bkhoram,va moshkeli az moshkelate faravane rozgare khish ra bkaham.b man bgo k chegone mitavanim ba ham bishtar ashna shavim.
عبور باید کرد
صدای باد می اید …
عبور باید کرد !
ومن مسافرم ای بادهای همواره
مرا به وسعت تشکیل ابرها ببرید …
مرا به کودکی شور آب ها برسانید