گر می نخوری طعنه مزن مستان را بنیاد مکن تو حیله و دستان را
تو غره به آن مشو که می می نخوری صد لقمه خوری که می غلام است آنرا
پستهاي مشابه :
- میلاد من میلاد من من آغاز شدم از یک نقطه ی درد در ناحیه ی […]
- هنوز زنده ام . . . از آن هنگام که قامت راست نمودم در میان هجویات تنفس […]
- ماتم نامه ي تبعيدي دست باد . . . من سكوت ميخواهم و قبري تاريك براي مدفون شدن من عشق […]
- آغازم کن…از نو من همچو نقطه ای در پایان سطری شاید.. تو بیا و آغازم […]
- عشق ... عشق همه ی آن چیزی است که در ما نیست بدون حتی یک وجب […]
یک دیدگاه به “طعنه”
ارسال دیدگاه
به پاس حفظ حرمت انسانی و احترام به حقوق یکدیگر لطفا مطالب وبلاگ را تنها با نام و لینک دسترسی به "وبلاگی برای تمام فصول" ذکر نمایید.
با تشکر-حسام حاتمی
در دلم زخمی است نه به عمق يک چاه يا بيکرانگی آه به انداز هی لانه ی پرنده ی کوچکی است که به آن سوی سادگی پريد شعر روی جلد: از سروده های زندان
- #بگذار عشق خاصیت تو باشد
- #
نه رابطه خاص تو با کسی......آنکه نتواند به نیکی پاس هر مخلوق داد .......... از چه کرد این آفرینش را مگر مجبور بود ؟!
- #دین همچون شراب است. آن چنان را آن چنان تر می کند. حیوان ها را حیوان تر و انسان ها را انسان ت
- #بچه که بودم همیشه فکر می کردم چقدر بزرگن این آدما...و ترسیدم!
اما بزرگتر که شدم٬ دیدم چقدر کوچیکن...و ترسیدم!
- #
هوائی که میبویم، از نفس ِ پُردروغ ِ همسفران ِ فریبکار ِ من گندآلود است!