برچسب های پست ‘هنوز زنده ام’
از آن هنگام که قامت راست نمودم
در میان هجویات تنفس کردم و قدم به وادی مرده پرستان نهادم
در میان نقابها زیستم
و در میان خنده و تحقیر ، دستمایه استهزاء انسان نماها شدم
دلبسته ی هیچ و پوچ ، بارها به قلبهای عصیان زده و آغوشهای فرسوده پناه بردم
حال آنکه خود فرسوده تر گشتم و سقوط کردم به اعماق آنچه از آن واهمه داشتم
در رویاهایم ،
هرشب وهر روز
خود را در اوج میبینم
چون چشم باز میکنم
تمام آنها جز خواب و خیالی نیست
بارها با دشنه ای تیز و زهر آگین کمر به کشتن رذالتها و پستیها بسته ام
افسوس هربار که باز میگردم دشنه خونین است و
من
هنوز زنده ام . . .
چهاردهم مهر 1386-حسام حاتمی