برچسب های پست ‘گریه های امپراتور’

طفل زمین خورده

بغض فروخورده ام ،چگونه نگریم؟
غنچه پژمرده ام ،چگونه نگریم؟

رودم و با گریه دور میشوم از خویش
از همه آزرده ام ،چگونه نگریم؟

مرد مگر گریه میکند ؟چه بگویم ؟
طفل زمین خورده ام چگونه نگریم؟

تنگ پر از اشک و چشم های تماشا
ماهی دلمرده ام ،چگونه نگریم!
پرسشم از راز بیوفایی او بود
حال که پی برده ام ،چگونه نگریم ؟

خواندن ادامه این مطلب »


به دریا میزنم شاید به سوی ساحلی دیگر   مگر آسان نماید مشکلم را مشکلی دیگر

من از روزی که دلبستم به چشمان تومیدیدم   که چشمان تومی افتنددنبال دلی دیگر

به هرکس دل ببندم بعد از این خود نیز میدانم  به جزاندوه دل کندن نداردحاصلی دیگر

من از آغاز در خاکم نَمی از عشق میبینم    مرا میساختند ایکاش،از آب و گلی دیگر

طوافم لحظه دیدار چشمان تو باطل شد   من اما همچنان درفکر دور باطلی دیگر

به دنبال کسی جامانده از پرواز میگردم    مگر بیدار سازد غافلی را،غافلی دیگر

شعر زیبایی را که خواندید ازکتاب شعر بسیار زیبای “گریه های امپراتور” اثر فاضل نظری بود.بر پشت جلد كتاب آمده:آدم خليفه تنهاي خداروي زمين است امپراتوري كه گاهي بايد برگردد به آخرين سلاح‌اش …. و سلاح او گريه است.

در ادامه چند شعر این شاعر رو براتون میارم .

خواندن ادامه این مطلب »

موضوعات:
وبلاگی برای تمام فصول:

به پاس حفظ حرمت انسانی و احترام به حقوق یکدیگر لطفا مطالب وبلاگ را تنها با نام و لینک دسترسی به "وبلاگی برای تمام فصول" ذکر نمایید.
با تشکر-حسام حاتمی

درددل:
  • در دلم زخمی است نه به عمق يک چاه يا بيکرانگی آه به انداز هی لانه ی پرنده ی کوچکی است که به آن سوی سادگی پريد شعر روی جلد: از سروده های زندان

    - #
  • بگذار عشق خاصیت تو باشد
    نه رابطه خاص تو با کسی......

    - #
  • آنکه نتواند به نیکی پاس هر مخلوق داد .......... از چه کرد این آفرینش را مگر مجبور بود ؟!

    - #
  • دین همچون شراب است. آن چنان را آن چنان تر می کند. حیوان ها را حیوان تر و انسان ها را انسان ت

    - #
  • بچه که بودم همیشه فکر می کردم چقدر بزرگن این آدما...و ترسیدم!

    اما بزرگتر که شدم٬ دیدم چقدر کوچیکن...و ترسیدم!

    - #
جستجو :
گفتگو با من:
وضع آپتایم سرور من:
تضمین تراکنشهای مالی توسط: