باران چشمهایت سبزم میکند و لرزش دستهای غمگینات زرد. از زمستان دوری چه باک، تابستان آغوشات را آرزو دارم.
@matroud.ir
پستهاي مشابه :
- ماشين حساب با Socket Programming در #c با سلام به همه دوستان باز هم با يك برنامه جالب ديگه در […]
- هتریک نکات ترفندها تاریخچه . . . . مقاله ای گرد آوری کردم در مورد هتریک و راههای موفقیت در […]
- بال گشودم و من بال گشودم به دنبالت... در سفری که مقصدش […]
- کوچ به سرپناه جدید . . . سلام به همه یاران قدیمی بله درست شنیدید ، بالاخره […]
- مردی مردی نبود فتاده را پای زدن گر دست فتاده ای بگیری […]
۲ دیدگاه به “تابستان آغوشت”
ارسال دیدگاه
به پاس حفظ حرمت انسانی و احترام به حقوق یکدیگر لطفا مطالب وبلاگ را تنها با نام و لینک دسترسی به "وبلاگی برای تمام فصول" ذکر نمایید.
با تشکر-حسام حاتمی
در دلم زخمی است نه به عمق يک چاه يا بيکرانگی آه به انداز هی لانه ی پرنده ی کوچکی است که به آن سوی سادگی پريد شعر روی جلد: از سروده های زندان
- #بگذار عشق خاصیت تو باشد
- #
نه رابطه خاص تو با کسی......آنکه نتواند به نیکی پاس هر مخلوق داد .......... از چه کرد این آفرینش را مگر مجبور بود ؟!
- #دین همچون شراب است. آن چنان را آن چنان تر می کند. حیوان ها را حیوان تر و انسان ها را انسان ت
- #بچه که بودم همیشه فکر می کردم چقدر بزرگن این آدما...و ترسیدم!
اما بزرگتر که شدم٬ دیدم چقدر کوچیکن...و ترسیدم!
- #
اگر نمی توانم هميشه مال تو باشم، اجازه بده گاهي ,زماني از آن تو باشم، و اگر نمي توانم گاهي زماني از آن تو باشم، بگذار هر وقت كه تو مي گويي,كنار تو باشم، اگر نمي توانم دوست خوب و پاك تو باشم، اجازه بده دوست پست و كثيف تو باشم، اگر نمي توانم عشق راستين تو باشم، بگذار باعث سرگرمي تو باشم، اما مرا اين طوري ترك نكن، بگذار در زندگي تو دست كم چيزي باشم… شل سیلور استاین
تابستان گرم آغوشت