میگویم . . . .
تو
چه میبینی ؟
لبخند نقش بسته بر لبانم را
یا
قلب شکسته ی رویاهایم را . . .
راستی
میگویم …
اصلا
تو میبینی ! ! ! !
-حسام حاتمی-آذر 88

پستهاي مشابه :

۴ دیدگاه به “چه میبینی …”

  • nastaran:

    باسلام چه اشعار زيبايي ذاريد رشته شماادبيات است؟ من كارشناس حقوقي هستم وبه شعر نو هم علاقه زيادي دارم خيلي از وبلاگتان خوشم آمد برايتان آرزوي موفقيت دارم(نسترن)

  • Tلاله:

    زنده ، این گونه به غم
    خفته ام در تابوت
    حرف ها دارم در دل
    می گزم لب به سکوت

  • Tلاله:

    این‌جا بادها ایستاده‌اند
    با چشم‌های وغ‌زده مرا نگاه می‌کنند
    هوا تکان نمی‌خورد
    و هر سیگاری که دود می‌کنم
    در برابرم می‌ایستد
    شبیه موهای تو می‌شود
    چقدر صدای تو تاریک است
    چقدر صدای تو ساکت است

  • سلام
    مرسی که خبر دادید بازم مثل همیشه عالی بود…………….

ارسال دیدگاه

موضوعات:
وبلاگی برای تمام فصول:

به پاس حفظ حرمت انسانی و احترام به حقوق یکدیگر لطفا مطالب وبلاگ را تنها با نام و لینک دسترسی به "وبلاگی برای تمام فصول" ذکر نمایید.
با تشکر-حسام حاتمی

درددل:
  • در دلم زخمی است نه به عمق يک چاه يا بيکرانگی آه به انداز هی لانه ی پرنده ی کوچکی است که به آن سوی سادگی پريد شعر روی جلد: از سروده های زندان

    - #
  • بگذار عشق خاصیت تو باشد
    نه رابطه خاص تو با کسی......

    - #
  • آنکه نتواند به نیکی پاس هر مخلوق داد .......... از چه کرد این آفرینش را مگر مجبور بود ؟!

    - #
  • دین همچون شراب است. آن چنان را آن چنان تر می کند. حیوان ها را حیوان تر و انسان ها را انسان ت

    - #
  • بچه که بودم همیشه فکر می کردم چقدر بزرگن این آدما...و ترسیدم!

    اما بزرگتر که شدم٬ دیدم چقدر کوچیکن...و ترسیدم!

    - #
جستجو :
گفتگو با من:
وضع آپتایم سرور من:
تضمین تراکنشهای مالی توسط: