مطالب موجود در مورد: ‘درگوشی های خودمانی’
هدف مقصد نیست . . . . .
با خود عهد کردم : هیچگاه سادگی قلمم را به هرزگی زبان پتیاره نفروشم. حسام حاتمی
از پشت پنجره های غبار گرفته
نظاره گر افقهای تنهاییم هستم
افقهایی که حال رنگی جز خاکستری بر آنها حکمفرما نیست .حسام حاتمی
من میمیرم … اما مرگ من ، مرگ زندگی من نیست! مرگ من ، انتقامی است که زندگی من ، از جعل کننده ی نام خودش می گیرد؟. من میمیرم تا زندگی زیر دست و پای مرگ نمیرد!… مرگ من، عصیان یک زندگی است که نمی خواهد بمیرد…!کارو
ما آزمودهایم در این شهر بخت خویش | بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش-حافظ |
هنگام پاييز زير يك درخت … مردم برگهايش مرا پوشاند و هزاران قلب يك درخت گورستان … قلب من شد (کارو)
من در سرزمینی زندگی می کنم که در آن دویدن سهم آنهایی است که نمی رسند و رسیدن سهم آنهایی است که نمی دوند …
اگر سفر نكني…. اگر كتاب نخواني …. اگر به اصوات زندگي گوش ندهي …. اگر برده عادات خود شوي …. اگر هميشه از يك راه تكراري بروي …. اگر روزمرگي را تغيير ندهي …. اگر رنگ هاي متفاوت به تن نكني …. يا اگر با افراد ناشناس صحبت نكني …. تو به آرامي آغاز به مردن ميكني …. پابلو نرودا – احمد شاملو
ما ابنجا روی زمین هستیم تا وقت تلف کنیم و ول بگردیم. نگذارید هیچ کس چیز دیگری به گوشتان بخواند. کورت ونهگات
چشمهای او، درون قاب روی دیوار هم، اشکآلود است.