مطالب موجود در مورد: ‘درگوشی های خودمانی’

از مرگ نترسید، از این بترسید که وقتی زنده اید چیزی درون شما بمیرد.

درد من تنهايي نيست؛

بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت؛

بي عرضگي را صبر

و با تبسمي بر لب اين حماقت را حكمت خداوند مي نامند.

بیدار شو… بیدار شو… برایت جز برگی سوخته و قلبی روبه خاکستر چیزی نمانده است… اینجا حکایت بیابان است و سراب آب… اینجا پاهای بی رمق است و جاده های نرفته… بیدار شو… حقیقت همین کابوسیست که خوابش می پنداشتی… به دستهایت نگاه کن… پر است از خالی! ناشناس

گاهی هست
گاهی نیست
وقتی هست، پیدا نیست
وقتی نیست ، حتما هست
نیست گاهی همان هستُ
هست گاهی همان نیست است.
مهم نیست
کارش آمدن است به میل خود،
خواست اش رفتن است به کار خویش
می دانم
اما می گویم نمی دانم
سید علی صالحی

اگر نمی توانم هميشه مال تو باشم، اجازه بده گاهي ,زماني از آن تو باشم، و اگر نمي توانم گاهي زماني از آن تو باشم، بگذار هر وقت كه تو مي گويي,كنار تو باشم، اگر نمي توانم دوست خوب و پاك تو باشم، اجازه بده دوست پست و كثيف تو باشم، اگر نمي توانم عشق راستين تو باشم، بگذار باعث سرگرمي تو باشم، اما مرا اين طوري ترك نكن، بگذار در زندگي تو دست كم چيزي باشم… شل سیلور استاین

می‏پرسد چند تا دوست‏ام داری، می‏گویم یک تا. بغض کرده می‏پرسد یکی یعنی چقدر؟ می‏گویم یعنی خیلی زیاد،

قومي متفکرند در مذهب و دين جمعي به گمان افتاده در راه يقين ناگاه مناديي در آيد زکمين کاي بيخبران راه نه آنست و نه اين ( خيام )

بيسوادان قرن 21 کسانی نیستند که نمی توانند بخوانند و بنویسند بلکه کسانی هستند که نمی توانند آموخته های کهنه را دور بریزند ودوباره بیاموزند. “الوين تافلر”

بعد از اين آشنايت هر كس است

باش اب او، ياد تو مارا بس است

او در خواب هم دیگر مرا نمیخواهد . . . .حسام.ح

« Navigation »
موضوعات:
وبلاگی برای تمام فصول:

به پاس حفظ حرمت انسانی و احترام به حقوق یکدیگر لطفا مطالب وبلاگ را تنها با نام و لینک دسترسی به "وبلاگی برای تمام فصول" ذکر نمایید.
با تشکر-حسام حاتمی

درددل:
  • در دلم زخمی است نه به عمق يک چاه يا بيکرانگی آه به انداز هی لانه ی پرنده ی کوچکی است که به آن سوی سادگی پريد شعر روی جلد: از سروده های زندان

    - #
  • بگذار عشق خاصیت تو باشد
    نه رابطه خاص تو با کسی......

    - #
  • آنکه نتواند به نیکی پاس هر مخلوق داد .......... از چه کرد این آفرینش را مگر مجبور بود ؟!

    - #
  • دین همچون شراب است. آن چنان را آن چنان تر می کند. حیوان ها را حیوان تر و انسان ها را انسان ت

    - #
  • بچه که بودم همیشه فکر می کردم چقدر بزرگن این آدما...و ترسیدم!

    اما بزرگتر که شدم٬ دیدم چقدر کوچیکن...و ترسیدم!

    - #
جستجو :
گفتگو با من:
وضع آپتایم سرور من:
تضمین تراکنشهای مالی توسط: