درد من تنهايي نيست؛
بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت؛
بي عرضگي را صبر
و با تبسمي بر لب اين حماقت را حكمت خداوند مي نامند.
پستهاي مشابه :
- آشنایی با وبسایت اهدا امروز ما در جامعه ای زندگی می کنيم که هزاران بيمار […]
- بخوابید که ما بیداریم راویم من راویم آری/ باز گویم همچنان که گفتهام باری/ راوی […]
- عطش . . . آنقدر عطش رسیدن در وجودم بود که عطش تشنگی از پام […]
- ماتم نامه ي تبعيدي دست باد . . . من سكوت ميخواهم و قبري تاريك براي مدفون شدن من عشق […]
- آشنایی بیشتر با c#3.0 مقدمه زبان برنامه نويسي سي شارپ با نسخه 1.0 به جهان […]
یک دیدگاه به “درد”
ارسال دیدگاه
به پاس حفظ حرمت انسانی و احترام به حقوق یکدیگر لطفا مطالب وبلاگ را تنها با نام و لینک دسترسی به "وبلاگی برای تمام فصول" ذکر نمایید.
با تشکر-حسام حاتمی
در دلم زخمی است نه به عمق يک چاه يا بيکرانگی آه به انداز هی لانه ی پرنده ی کوچکی است که به آن سوی سادگی پريد شعر روی جلد: از سروده های زندان
- #بگذار عشق خاصیت تو باشد
- #
نه رابطه خاص تو با کسی......آنکه نتواند به نیکی پاس هر مخلوق داد .......... از چه کرد این آفرینش را مگر مجبور بود ؟!
- #دین همچون شراب است. آن چنان را آن چنان تر می کند. حیوان ها را حیوان تر و انسان ها را انسان ت
- #بچه که بودم همیشه فکر می کردم چقدر بزرگن این آدما...و ترسیدم!
اما بزرگتر که شدم٬ دیدم چقدر کوچیکن...و ترسیدم!
- #
سلام.
در صفحه خط رهایی
منتظر دیدگاهتان هستم.