و من دور شده ام از تو
آنقدر دور که دیگر هیچ جایی در خوابهای آشفته این شبهایم نداری
در آنسوی تاریکیها نوریست که مرا میترساند
به خود میکشاندم
و میترسم که این نیز زاییده تاریکی های خیالم باشد
خیالی که اینروزها به گمان واقعیت مرا اسیر دروغهایش کرده
درآنسوی تاریکیها نوری مرا بخود فرا میخواند……
حسام حاتمی
آذر 90
پستهاي مشابه :
- مال تو اگر نمی توانم هميشه مال تو باشم، اجازه بده گاهي ,زماني از […]
- بدون شرح . . . بازگشت به دوران یزیدیان . . . یزیدی که آب را بر روی امام […]
- عشق ... عشق همه ی آن چیزی است که در ما نیست بدون حتی یک وجب […]
- درخت آن درخت رسیده به افلاک را میبینی
چگونه در دل این جنگل […]
- روح عریان من . ..
هیچگاه نفهمیدم
از من چه میخواستی ؟
روحم را
یا جسمم […]
سلام
شب يلداي گذشتتون مبارك
چه نوري؟
به درخشش مهتابم
حتی اگر بسان خورشید بودم
تو باز هم در اعماق سیاه چالت فرو میرفتی
سلام
نیستید؟!
سال نو بر شما مبارک باشه.
خوش باشید.
مرسی لیلا جان
سلاممممممممم
خونه نو مبارککککککککککک
اما عادت کرده بودیم به اون قبلیه یهو اون روزی دیدم عوض شده.سال نو.خونه ی نو.
اینم خیلی خوبه.روشنه.