بیدار شو… بیدار شو… برایت جز برگی سوخته و قلبی روبه خاکستر چیزی نمانده است… اینجا حکایت بیابان است و سراب آب… اینجا پاهای بی رمق است و جاده های نرفته… بیدار شو… حقیقت همین کابوسیست که خوابش می پنداشتی… به دستهایت نگاه کن… پر است از خالی! ناشناس
پستهاي مشابه :
- ماتم نامه ي تبعيدي دست باد . . . من سكوت ميخواهم و قبري تاريك براي مدفون شدن من عشق […]
- آدما بچه که بودم همیشه فکر می کردم چقدر بزرگن این آدما...و […]
- من كيستم . . . اي من اين من كيست ؟ نميشناسمش .... اي من اين من كه […]
- Script Fragmentation چیست ؟ هر روزه روشهای جدیدتری برای رسوخ به سیستمهای قربانیان […]
- شايد وقتي تو ميرسي نباشم بعد از مدتها اين آهنگ جديد و بسيار زيباي احسا خواجه اميري […]
یک دیدگاه به “بيدارشو”
ارسال دیدگاه
به پاس حفظ حرمت انسانی و احترام به حقوق یکدیگر لطفا مطالب وبلاگ را تنها با نام و لینک دسترسی به "وبلاگی برای تمام فصول" ذکر نمایید.
با تشکر-حسام حاتمی
در دلم زخمی است نه به عمق يک چاه يا بيکرانگی آه به انداز هی لانه ی پرنده ی کوچکی است که به آن سوی سادگی پريد شعر روی جلد: از سروده های زندان
- #بگذار عشق خاصیت تو باشد
- #
نه رابطه خاص تو با کسی......آنکه نتواند به نیکی پاس هر مخلوق داد .......... از چه کرد این آفرینش را مگر مجبور بود ؟!
- #دین همچون شراب است. آن چنان را آن چنان تر می کند. حیوان ها را حیوان تر و انسان ها را انسان ت
- #بچه که بودم همیشه فکر می کردم چقدر بزرگن این آدما...و ترسیدم!
اما بزرگتر که شدم٬ دیدم چقدر کوچیکن...و ترسیدم!
- #
بسيار زيبا!