در بغداد روزی مستی افتاده بود و طاقت رفتن نبودش از مستی. شیخ جنید برگذشت. چشم آن مست بر شیخ افتاد و شیخ را نیز بر وی افتاد. مست شرم داشت گفت: یا شیخ! چنین که هستم می نمایم تو چنانکه می نمایی هستی؟
پستهاي مشابه :
- خواب. . . خواب میبینم که گریه میکند. از خواب میپرم، چشمانم از […]
- هنوز زنده ام . . . از آن هنگام که قامت راست نمودم در میان هجویات تنفس […]
- اشکای روز مبادا .. . . اهنگ فوق العاده زیبا و احساسی که واقعا از شنیدن اوون لذت […]
- 99% امنيت با افزونه ي امنيتي وردپرس(wp-security-scan) حتما اگر پستهاي دوستان ديگر را در سياره وردپرس فارسي […]
- معمای هشت اینبار سورس و فایل اجرایی معمای هشت رو برای شما […]
۲ دیدگاه به “خودت باش”
ارسال دیدگاه
به پاس حفظ حرمت انسانی و احترام به حقوق یکدیگر لطفا مطالب وبلاگ را تنها با نام و لینک دسترسی به "وبلاگی برای تمام فصول" ذکر نمایید.
با تشکر-حسام حاتمی
در دلم زخمی است نه به عمق يک چاه يا بيکرانگی آه به انداز هی لانه ی پرنده ی کوچکی است که به آن سوی سادگی پريد شعر روی جلد: از سروده های زندان
- #بگذار عشق خاصیت تو باشد
- #
نه رابطه خاص تو با کسی......آنکه نتواند به نیکی پاس هر مخلوق داد .......... از چه کرد این آفرینش را مگر مجبور بود ؟!
- #دین همچون شراب است. آن چنان را آن چنان تر می کند. حیوان ها را حیوان تر و انسان ها را انسان ت
- #بچه که بودم همیشه فکر می کردم چقدر بزرگن این آدما...و ترسیدم!
اما بزرگتر که شدم٬ دیدم چقدر کوچیکن...و ترسیدم!
- #
کسانی هستند که با ما صحبت می کنند و ما به آنها گوش نمی دهیم، کسانی هستند که ما را آزار می دهند و جراحت ماندگاری باقی نمی گذارند ، اما کسانی هم هستند که تنها سر راه ما قرار می گیرند و مهر و نشان شان را برای همیشه بر ما می گذارند. سیسیلیا میرلز
چه آرزوها كه داشتم من و دیگر ندارم
چها كه می بینم و باور ندارم
چها ،چها ، چها ، كه می بینم و باور ندارم
مویه
حذر نجویم از هر چه مرا برسر آید
گو در آید ، در آید
كه بگذر ندارد و من هم كه بگذر ندارم
برگشت به فرود
اگرچه باور ندارم كه یاور ندارم
چه آرزوها كه داشتم من و دیگر ندارم
مخالف
سپیده سر زد و من خوابم نبرده باز
نه خوابم كه سیر ستاره و مهتابم نبرده باز
چه آرزوها كه داشتیم و دگر نداریم
خبر نداریم
خوشا كزین بستر دیگر ، سر بر نداریم
برگشت
در این غم ، چون شمع ماتم
عجب كه از گریه آبم نبرده باز
چها چها چها كه می بینم و باور ندارم
چه آرزوها كه داشتم من و دیگر ندارم