افسوس که بیفایده فرسوده شدیم وز داس سپهر سرنگون سوده شدیم
دردا و ندامتا که تا چشم زدیم نابوده به کام خویش ، نابوده شدیم
پستهاي مشابه :
- خواب. . . خواب میبینم که گریه میکند. از خواب میپرم، چشمانم از […]
- کوههای عظیم…قلبهای بزرگ كوههاي عظيم پر از چشمه اند و قلبهاي بزرگ پر از […]
- گاهي اوقات فرو ميروي . . . . گاهي اوقات فرو ميروي . . . . فرو ميروي در هجوي از […]
- چشمهای دیوانه ی من . . .. گاهی مسیر اشکهایمان در امتداد نگاه هایمان پنهان […]
- رسیدن من در سرزمینی زندگی می کنم که در آن دویدن سهم آنهایی است […]
ارسال دیدگاه
به پاس حفظ حرمت انسانی و احترام به حقوق یکدیگر لطفا مطالب وبلاگ را تنها با نام و لینک دسترسی به "وبلاگی برای تمام فصول" ذکر نمایید.
با تشکر-حسام حاتمی
در دلم زخمی است نه به عمق يک چاه يا بيکرانگی آه به انداز هی لانه ی پرنده ی کوچکی است که به آن سوی سادگی پريد شعر روی جلد: از سروده های زندان
- #بگذار عشق خاصیت تو باشد
- #
نه رابطه خاص تو با کسی......آنکه نتواند به نیکی پاس هر مخلوق داد .......... از چه کرد این آفرینش را مگر مجبور بود ؟!
- #دین همچون شراب است. آن چنان را آن چنان تر می کند. حیوان ها را حیوان تر و انسان ها را انسان ت
- #بچه که بودم همیشه فکر می کردم چقدر بزرگن این آدما...و ترسیدم!
اما بزرگتر که شدم٬ دیدم چقدر کوچیکن...و ترسیدم!
- #