گاهی مسیر اشکهایمان
در امتداد نگاه هایمان پنهان است
و گاه
در اتصالشان
هنوز هم
نمیدانم این چشمهای دیوانه
از من چه میخواهند . . ..
حسا م حاتمی
پستهاي مشابه :
- آغازم کن…از نو من همچو نقطه ای در پایان سطری شاید.. تو بیا و آغازم […]
- گاهي اوقات فرو ميروي . . . . گاهي اوقات فرو ميروي . . . . فرو ميروي در هجوي از […]
- عطش . . . آنقدر عطش رسیدن در وجودم بود که عطش تشنگی از پام […]
- حسرت گذشته ها … حال که دستهاي پر مهرت را ندارم حال که ديگر مرا […]
- افقهای تنهایی از پشت پنجره های غبار گرفته نظاره گر افقهای تنهاییم […]
یک دیدگاه به “چشمهای دیوانه ی من . . ..”
ارسال دیدگاه
به پاس حفظ حرمت انسانی و احترام به حقوق یکدیگر لطفا مطالب وبلاگ را تنها با نام و لینک دسترسی به "وبلاگی برای تمام فصول" ذکر نمایید.
با تشکر-حسام حاتمی
در دلم زخمی است نه به عمق يک چاه يا بيکرانگی آه به انداز هی لانه ی پرنده ی کوچکی است که به آن سوی سادگی پريد شعر روی جلد: از سروده های زندان
- #بگذار عشق خاصیت تو باشد
- #
نه رابطه خاص تو با کسی......آنکه نتواند به نیکی پاس هر مخلوق داد .......... از چه کرد این آفرینش را مگر مجبور بود ؟!
- #دین همچون شراب است. آن چنان را آن چنان تر می کند. حیوان ها را حیوان تر و انسان ها را انسان ت
- #بچه که بودم همیشه فکر می کردم چقدر بزرگن این آدما...و ترسیدم!
اما بزرگتر که شدم٬ دیدم چقدر کوچیکن...و ترسیدم!
- #
خیلی به دلم نشست
دوست دارم بخوانمش