گاهي اوقات فرو ميروي . . . .

فرو ميروي در هجوي از كلمات

فروميروي در آدمهاي دور و برت

فرو ميروي در ديوار روبرويت

در غمهايت

وشايد در دردهاي آشكار و پنهان روحت

و نفوذ ميكني در دل شبي غريب كه گويي تا عمق جانت ميدود

و گم ميشوي درتاريكيها

در آنچه هست و نيست

و ميبيني آنچه تا به حال نميديدي

و ميشنوي آنچه تا به حال نميشنيدي

و كاش ميشدبراي هميشه  فرو رفت دراعماق شبي بي بازگشت ….

حسام حاتمی

*.متاسفانه گاهی شعرهام رو میبینم که بدون بردن حتی نامی از من کپی پیست میشن .امیدوارم شاهد اینگونه موارد نباشم

پستهاي مشابه :

  • آغازم کن…از نوآغازم کن…از نو من همچو نقطه ای در پایان سطری شاید.. تو بیا و آغازم […]
  • عطش . . .عطش . . . آنقدر عطش رسیدن در وجودم بود که عطش تشنگی از پام […]
  • حسرت گذشته ها …حسرت گذشته ها … حال که دستهاي پر مهرت را ندارم حال که ديگر مرا […]
  • افقهای تنهاییافقهای تنهایی از پشت پنجره های غبار  گرفته نظاره گر افقهای تنهاییم […]
  • جاودانه . . .جاودانه . . . در تمام روشنایی ها و در میان بازوانت جان گرفتم و […]

۵ دیدگاه به “گاهي اوقات فرو ميروي . . . .”

ارسال دیدگاه

موضوعات:
وبلاگی برای تمام فصول:

به پاس حفظ حرمت انسانی و احترام به حقوق یکدیگر لطفا مطالب وبلاگ را تنها با نام و لینک دسترسی به "وبلاگی برای تمام فصول" ذکر نمایید.
با تشکر-حسام حاتمی

درددل:
  • در دلم زخمی است نه به عمق يک چاه يا بيکرانگی آه به انداز هی لانه ی پرنده ی کوچکی است که به آن سوی سادگی پريد شعر روی جلد: از سروده های زندان

    - #
  • بگذار عشق خاصیت تو باشد
    نه رابطه خاص تو با کسی......

    - #
  • آنکه نتواند به نیکی پاس هر مخلوق داد .......... از چه کرد این آفرینش را مگر مجبور بود ؟!

    - #
  • دین همچون شراب است. آن چنان را آن چنان تر می کند. حیوان ها را حیوان تر و انسان ها را انسان ت

    - #
  • بچه که بودم همیشه فکر می کردم چقدر بزرگن این آدما...و ترسیدم!

    اما بزرگتر که شدم٬ دیدم چقدر کوچیکن...و ترسیدم!

    - #
جستجو :
گفتگو با من:
وضع آپتایم سرور من:
تضمین تراکنشهای مالی توسط: